Lord Of The Flies
هميشه ميگفت:من فقط کارايی رو که فکر ميکنم درسته انجام ميدم.شايد به همين خاطر روزی که برای اعدام ميبردنش هیچ ...
ادامه
مطلب
let me c u speaking just 4 me
ـ ميشه دستت رو بدی به من عزيزم؟ـ آره حتما.
يک دقيقه بعد ... ـ چی شد پس. چرا دسم رو ول ...
ادامه
مطلب
I thought that I heard you laughing
سرانجام بدن ضعيف و رنج کشيده ش تسليم گرسنگی و تشنگی شد.بعد از روزها انتظار بالاخره به خواسته ش رسيد.جسدش ...
ادامه
مطلب
LoVe story|home edition_motherhood
يکی بود يکی نبود.غير از خدا هیچکس نبود.توی يه جنگل تاريک که پر از گرگ و مارای سمی بود،يه پسربچه ...
ادامه
مطلب
خانه ای از کثافت و غبار
زخمش لحظه به لحظه عميق تر و گشادتر ميشد.سرما و گردوخاک باعث ميشد که جراحتش دردناک تر بشه.سوزش ناشی از بريدگی، تک تک سلول هاش ...
ادامه
مطلب
چوپانِ بی مسئوليت و دله دزدِ دروغگو
حضور هميشگی سگ گله فقط به يه دليله:برای اينکه چوپونه يه وقت هوس خوردن کباب به سرش نزنه.
From The Inside
وصيت نامه ی کيمياگر،فردای روزی که مرد، خونده شد.اکسير جوانی رو به معشوقه ش بخشيده بود،ولی جای شربت جاودانگی رو ...
ادامه
مطلب
A Good Priest, Is A Dead Priest
نميدانستندکه لبخندنه از رضايت استو نه از سخاوت.تنها ريشخنديستهولناک تر از فاصلهو گداخته تر از نفرين کودکان به صف شده، در انتظار مجازات.
LoVe story|office version
از نگاه های گاه و بيگاه همکارش،حدس ميزد که عشقشون دوطرفه شده.منتها از روزی که ساعت ديواری پشت سرش از ...
ادامه
مطلب